حماسهِ نور
آغاز می کنم، غزلی را بنام "مادر" خود
که از "حماسه نور"ش، جهان معطُر شد
شکفت تا که لبانش به خنده ای، چون گل
ندید عالم و آدم، چو او گلی، لابد
به انتظار نگاهش، چه سالها که گذشت
"هزار و یک شب" عمرش چو جاده ای طی شد
خوشا بحال تو "رهرو" که سایه ای داری
بساط شعر تو گرم است، غم نخور بی خود!
هادی دهقانیان نصرآبادی(رهرو)
17 اسفند 1396 خورشیدی
شهر مقدس "قم"
درباره این سایت